
۱- امروز، ماهوارهی ملي "اميد" به وسيلهی ماهوارهبر سفیر ۲، در مدار زمين قرار گرفت. از ماهواره امید، در بهمنماه ۸۶ رونمایی شد و در خرداد ۸۷ نیز ماهوارهبر سفير 1 به صورت آزمايشي و با موفقيت پرتاب شد. خبر خوبی بود؛ هرچند همیشه فکر میکردم که این اتفاق میتونست زودتر از اینها هم رخ بده. اما... مهم اینه که بالاخره شد. ایشالله همیشه از این خبرهای خوب بشنویم.
۲- از صبح دلم میخواست بنویسم؛ ولی یه بغض لعنتی نشسته بود وسط سینهام و تا حوالی ظهر هم هر کاری کردم، لامذهب از جاش تکون نخورد که نخورد... بعد از ظهر، ایمیلی از یه دوست دریافت کردم که طی اون، پرچم سفید رو به نشانهی دوستی بلند کرده بود و به این ترتیب دلخوری مختصری که چند روز پیش بینمون ایجاد شده بود، به طور کامل برطرف شد. از دیدن ایمیل این دوست، واقعاً خوشحال شدم؛ خبر خوبِ ماهوارهی "امید" هم مزید بر علت شد و الان یه دورهگردِ شاد و خندون در خدمت شماست! خداییش گُنگِشتتر از من هم پیدا میشه؟! D:
3- دو شب پیش، نصف شب یهو هوس چای با بیسکویت ویفر کردم! از قضا بیسکویتش رو داشتیم؛ ولی عمراً فکر نمیکردم هوسم انقدر جدی باشه که حاضر بشم به خاطرش از جام بلند شم. اولش نیم ساعت تمام برای خودم توضیح دادم که الان نصف شبه و من حال ندارم بلند شم کورمال کورمال برم آشپزخونه و زیر کتری رو روشن کنم و منتظر بشینم تا جوش بیاد و بعدش کلی منتظر بشینم تا چایات خنک بشه و بعدش برای تو بیسکویت باز کنم و کلی بجوم و تازه بعدش هم برم مسواک بزنم... اما شیطونه بد جور رفته بود توی جلدم و در تمام این مدت، گوشهی ذهنم یه ابر بزرگ بود که توش هیچی نمیدیدم، بجز یه بسته ویفر شیرینعسل*! دست آخر راضی شدم که از چایاش هم فاکتور بگیرم و به آبِ خالی با بیسکویت رضایت دادم. در حین بلند شدن، زیر لب یه چیزهایی زمزمه میکردم مبنی بر اینکه اصلاً گور بابای هرچی مسواک... نمیدونید با چه حرص و ولعی ویفرها رو میبلعیدم! به یه چشم بر هم زدن، کل بسته رو تموم کردم. هر کی نمیدونست، خیال میکرد من تا حالا ویفر ندیدم، یا قراره قحطی ویفر بیاد D: فقط خدا رحم کرد که نصف شبی کسی اون اطراف نبود و من رو توی اون حالت ندید؛ وگرنه اون یه مثقال آبرویی که داشتم هم بر باد بود.

4- آهای ایهالناس! من قراره فردا برای اولین بار خاله بشم. خالهی یه دختر کوچولوی خوردنی. البته خالهی خونی که نه... خالهی دینی! D: دعا کنید که سالم به دنیا بیاد و زیاد هم مامانش رو اذیت نکنه و من هم یه موقع درسته قورتش ندم :)
* من از شرکت شیرینعسل پول میگیرم و محصولاتش رو تبلیغ میکنم! :))